English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3436 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recede U عقب کشیدن خودداری کردن از
receded U عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes U عقب کشیدن خودداری کردن از
receding U عقب کشیدن خودداری کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abstained U خودداری کردن
abstains U خودداری کردن
abstaining U خودداری کردن
forborne U خودداری کردن
keep up U خودداری کردن
withold U خودداری کردن از
geuk gei U خودداری کردن
hold in U خودداری کردن
abstain U خودداری کردن
to look back U از پیشرفت خودداری کردن
keep a straight face U از خنده خودداری کردن
withheld U مضایقه داشتن خودداری کردن
contains U شامل بودن خودداری کردن
withholding U مضایقه داشتن خودداری کردن
contained U شامل بودن خودداری کردن
withhold U مضایقه داشتن خودداری کردن
hold out U حاکی بودن از خودداری کردن از
contain U شامل بودن خودداری کردن
withholds U مضایقه داشتن خودداری کردن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
forbears U امساک کردن خودداری کردن از
forbear U امساک کردن خودداری کردن از
self command U خودداری
abstention U خودداری
self control U خودداری
composure U خودداری
self-possession U خودداری
continence U خودداری
forearance U خودداری
self possession U خودداری
abstinence U خودداری
self-control U خودداری
equanimity U خودداری
forbearance U خودداری
abstentions U خودداری
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
forbore U خودداری کرد
self control U قوه خودداری
dishonors U خودداری از پرداخت
dishonoured U خودداری از پرداخت
dishonoring U خودداری از پرداخت
dishonored U خودداری از پرداخت
holdouts U خودداری از بازی
dishonouring U خودداری از پرداخت
restraints U نگهداری خودداری
dishonours U خودداری از پرداخت
restraint U نگهداری خودداری
holdout U خودداری از بازی
dishonour U خودداری از پرداخت
self repression U مسک نفس خودداری
sit out U خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
to abstain from something U خودداری [ازدادن رای ]
abstentions U خودداری ازدادن رای
abstention U خودداری ازدادن رای
conscientious objection U خودداری از خدمت سربازی
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
abstain U خودداری داوران ازدادن رای
abstained U خودداری داوران ازدادن رای
abstaining U خودداری داوران ازدادن رای
abstains U خودداری داوران ازدادن رای
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism U خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
gold export point U قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
triggers U کشیدن رها کردن
trigger U کشیدن رها کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
traced U ضبط کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
traces U ضبط کردن کشیدن
straps U کشیدن تیز کردن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
entrain U سوار کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
impales U محدود کردن میله کشیدن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
yip U زوزه کشیدن عوعو کردن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
epp U جزر کردن فرو کشیدن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
leave off U قطع کردن دست کشیدن از
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
impaled U محدود کردن میله کشیدن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
impale U محدود کردن میله کشیدن
impaling U محدود کردن میله کشیدن
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
chid U گله کردن از زوزه کشیدن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
stroke U لمس کردن دست کشیدن روی
clamours U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
stroked U لمس کردن دست کشیدن روی
stroking U لمس کردن دست کشیدن روی
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
touse U اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
strokes U لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction . U مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to take a recess U موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
shielding U زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
gaping U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
to dwell on U زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
To crane ones neck . U گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gape U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
gapes U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
foot bow U کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain U تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
drag U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
drags U کشیدن بزور کشیدن
recoupment U خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
whip stall U شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
smokes U دود کردن دود کشیدن دود دادن
smoke U دود کردن دود کشیدن دود دادن
charting U کشیدن
draining U اب کشیدن از
strain U کشیدن
drained U کشیدن
drained U اب کشیدن از
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Jack Attac
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com